گاه نوشت ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکاسی» ثبت شده است

   چند روز پیش، مطلبى در این بلاگ راجع به عکاسى مستند و تأثیر مستقیم سیاست هاى رسانه اى بر آن را منتشر کردم. اکنون قصد دارم با بررسى مختصر دو مجموعه عکس از کریستوفر موریس ( یکى از اعضا و بنیان گذاران آژانس عکاس هفت ) با موضوع رؤساى جمهور آمریکا ( جرج بوش پسر و باراک اوباما )، کمى جزئى تر مسأله فوق الذکر راجع به عکاسى مستند را مطرح کنم.

   کریستوفر موریس تاکنون سه مجموعه در مورد رؤساى جمهور آمریکا ( یک مجموعه رنگى راجع به بوش، یک مجموعه سیاه و سفید از اوباما و مجموعه سیاه و سفید دیگرى با موضوع بوش ) در سایت آژانس هفت منتشر کرده که من اینجا تصمیم دارم راجع به دو مجموعه سیاه و سفیدى که با الگوى ترتیبى نسبتا مشابهى تهیه شده اند، صحبت کنم. لازم به ذکر است که تعدادى از عکس هاى دو مجموعه بوش مشترک هستند.

   آن چه در اولین برخورد با این مجموعه ها احتمالا به ذهن مخاطب مى رسد، فرصت طلایى عکاس در به تصویر کشیدن اتفاقات درون مهم ترین مکان سیاسى معاصر است و همین شاید باعث هیجان مخاطب از امکان مشاهده واقعیت پنهانى است که در دنیاى بیرون راه نداشته است. اما با مشاهده عکس ها تدریجا این هیجان به سرخوردگى تقلیل مى یابد؛ زیرا این مجموعه ها ظاهرا بنا ندارند امکان مواجهه اى تازه و غافلگیرکننده را براى مخاطب فراهم کنند ( حتى تصاویرى از فضولى کارمندان بوش و مراوده عاشقانه اوباما با همسرش نیز به غیر از لحظاتی غافلگیری، واقعیتی متفاوت با سناریو های رسانه ای عمدتا دموکرات ارائه نمی دهند. ). در کل، آن چه دیده می شود، مؤید تصویری است که از دو رییس جمهور در بخشی از رسانه ها عرضه می شود.

   در تعداد زیادی از عکس های دو مجموعه، بر ژست ها ( مانند نحوه ایستادن، راه رفتن، نشستن و همین طور برخی حالات بدنی خاص مانند حالت پاها ) تأکید مشخصی وجود دارد؛ ژست های عمده بوش ( مانند فاصله دست ها از بدن هنگام ایستادن یا راه رفتن ) القاگر تصویری از او به عنوان مزرعه دار - گاوچرانی اهل تگزاس است که سال ها دستمایه نقد کوته فکری و ایده های ارتجاعی او، توسط رسانه های جریان مخالف بوده است. در مقابل، ژست های راحت ( و به اصطلاح زبان انگلیسی، cool ) اوباما در حالت های مختلف، تداعی گر وجهه رسانه ای او به عنوان رییس جمهوری پیشرو، متفاوت، مردمی و ایده آل نسل جدید آمریکایی هاست. لازم است اینجا باز تأکید کنم که در این بحث، قصد ارزش گذاری سیاست ها و شخصیت این دو رییس جمهور را ندارم و مدعی واقعی نبودن تصویر ارائه شده، نیستم، بلکه تلاش من معطوف به نشان دادن ترفندهای عکاس مستند و نهاد عکاسی عرضه کننده در گزینش تجویزی بخشی از واقعیت بصری جهت ارائه روایتی مشخص و همسو با سیاست گذاری رسانه ای کلان است.

   نمونه های دیگری نیز در تأیید فرضیه بالا، در عکس های دو مجموعه به چشم می خورد؛ از جمله نحوه به تصویر کشیده شدن دیگران ( همکاران سیاسی رییس جمهور، عوامل امنیتی، تشریفاتی و خدماتی ) به خصوص در عکس های مربوط به جرج بوش است. در اغلب این عکس ها با فضاهای متراکم و شلوغ تری نسبت به عکس های اوباما رو به رو هستیم و در آن ها معمولا همکاران بوش از پشت سر و به صورت مبهم ( فلو ) عکاسی شده اند. کثرت عوامل امنیتی و نظامی در عکس های بوش واضح است. در عین حال برخی اتفاقات، مانند فضولی دو نفر از کارکنان آن هم دقیقا رو به روی دوربین و نگاه ظاهرا کنایه آمیز سرباز مجروح به بوش، موارد خاصی هستند که ما هیچ گاه متوجه نخواهیم شد که آیا اتفاقاتی این چنین صرفا مختص دوره زمامداری بوش هستند یا خیر ( اهمیت گزینش این جا کاملا آشکار است؛ این ترفند رسانه ای برای مخاطب مقایسه گر، به نتیجه می رسد و کفه ترازو به سمت اوباما پایین می رود ). استفاده از علائم و ارجاعات بصری ( مانند تصاویر قاب شده آبراهام لینکلن و  جرج واشنگتن و سردیس مارتین لوتر کینگ ) نیز از نمونه هایی است که رویکرد هدفمند عکاس را برای ارسال پیام رسانه ای جهت دار، به خصوص در مجموعه اوباما، آشکار می سازد. 

   در انتها می توان گفت که به نظر می رسد مجموعه های مستندی از این دست، تا حد زیادی متأثر از سیاست گذاری های رسانه ای کلان هستند و به همین دلیل، صحبت از رویکرد مستقل هنری در تهیه چنین آثاری دشوار می نماید و شاید با کمی جرأت بتوان صحبت از تقلیل مفهوم عکاس-هنرمند ( در چنین پروژه هایی ) به مفهوم عکاس-پیشه ور نمود. این نکته از این جهت حائز اهمیت است که عکاسی مستند همواره ( بر خلاف عکاسی خبری ) داعیه تولید مستقل هنری داشته است. البته نباید فراموش کرد که هنوز بسیاری از عکاسان مستند با وجود فشار ناشی از سلطه صنعت رسانه، تلاش برای حفظ نگاه مستقل خود و تهیه آثاری فارغ از جهت گیری های رسانه ای را رها نکرده اند. در آینده نمونه هایی از دسته اخیر نیز اینجا مورد بحث قرار خواهد گرفت.

 

لینک مجموعه های مورد بحث:

http://viiphoto.com/articles/private-view-bush/

http://viiphoto.com/articles/a-day-with-obama/

  • بهزاد سلطان محمدى

   عمده عکس های ارائه شده در آژانس های عکاسی تحت عنوان عکاسی مستند ( و خبری )، امروزه به غایت تحت تأثیر گفتمان های رسانه ای هستند و در واقع به جای بازنمود واقعیت یا به قولی دیگر ایجاد واقعیت، مؤید واقعیتی هستند که توسط رسانه های جمعی و به اقتضای گفتمان مسلط منتشر می شود. عکاسی مستند به این شکل از ساحت هنری فاصله گرفته و از میدان تولید مستقل هنری خارج و به میدان تولید رسانه ای وارد شده اند. قالب اسناتدارد سازی شده عکاسی مستند امروزه خود مبیین همین امر است؛ توضیحات عکس و مجموعه ( کپشن و استیتمنت ) و ترتیب گزینش عکس ها همگی با توجه به اقتضائات صنعت رسانه قاعده مند شده اند. این وضعیت امکان مواجهه شهودی و آزادی تأویل را تا حد زیادی از مخاطب سلب می کند و آن را به امکان رمزگشایی و کشف معنای مشخص و هدفمند نهفته در عکس توسط مخاطب تقلیل می دهد. این امر نشانگر سلطه گفتمان رسانه و به عبارت کلی تر، گفتمان صنعت فرهنگ بر حوزه عکاسی مستند است. این سلطه تا حدی است که مجموعه عکس های مستندی که در پی گسست از این فواعد هستند را به حاشیه سوق می دهد و در واقع امکانات ارائه آن ها توسط رسانه های جمعی به شدت محدود می کند.


   پی نوشت: 

   نوشته بالا در پی نفی تلاش های تمامی عکاسان مستند در بازتاب وافعیت معاصر فارغ از روایت رسمی رسانه ای نیست. عکاسان مستند بسیاری ( حتی در میان عکسانی که عضو آزانس های شناخته شده عکاسی مستند هستند )، آگاهانه یا ناخودآگاه، اقدامات زیادی در شکستن قواعد مسلط رسانه ای حاکم بر این حوزه انجام داده اند. اما آن چه روشن است، سیطره صنعت رسانه بر فضای عکاسی است.

  • بهزاد سلطان محمدى